حرفهايي كه بايد مي گفتم اما مجالي برايش نبود و كارهايي كه انجام داده ام اما تازگي اش را از دست داده و قابل تعريف كردن نيست.از اين به بعد سعي مي كنم منسجم تر بنويسم درباره آنچه ذهن ام را مشغول مي كند
Tuesday, August 15, 2006
Previous Posts
- آدرس جديد وبلاگم
- از ديو ودد ملولم و انسانم آرزوستآنكه يافت مي نشود ...
- نامم را نپرس ...شايد كه كسي نباشماز وطنم جويا نشو....
- پنجشنبه سه تا پنج بعد از ظهر براي مريم حسين خواه ع...
- گواهي مي دهم بر ترس هايم
- هميشه كساني هستند دور وبر آدم كه روزگار سختي را پش...
- نه چندان بزرگمكه كوچك بيابم خودم رانه آنقدر كوچككه...
- اين روزها كه مي گذردشادم.......؟!اين روزها
- حرفهايي كه بايد مي گفتم اما مجالي برايش نبود و كار...
- هيچوقت دلم نمي خواد آب تنگ ماهي قرمزها رو عوض كنم ...